پارت ۱۵۵

ات پدال گاز رو تا ته فشار داد، صدای لاستیک‌ها روی آسفالت بلند شد. آینه رو نگاه کرد؛ دو تا ماشین سیاه هنوز پشتشون بودن. جونگ‌کوک با لحن آروم اما جدی گفت:
– «پشت سمت راست، دارن سعی می‌کنن محاصره‌مون کنن.»

ات فقط گفت:
– «دیدم.»

یه پیچ تند زد، طوری که ماشین از کنار کامیونی رد شد و آینه‌ی بغلش با صدای "تق" شکست. بوق‌ها از هر طرف بلند شده بودن. ترافیک داشت سنگین‌تر می‌شد و مسیر جلو بسته بود.

جونگ‌کوک سریع نگاهش کرد و گفت:
– «سمت چپ، اون کوچه باریک!»
ات بدون لحظه‌ای مکث فرمونو چرخوند، لاستیکا جیغ کشیدن و ماشین با اختلاف کم از کنار جدول رد شد و وارد کوچه شد.

اما هنوز تموم نشده بود — یکی از ماشین‌های سیاه هم وارد همون کوچه شد. صدای موتور و بوی لاستیک سوخته فضا رو پر کرده بود.

جونگ‌کوک خشاب رو جا زد و گفت با همون لحن سردش:
– «اگه از اینجا رد بشیم، راحت نمی‌ذارن زنده بریم.»
ات بدون اینکه نگاهش کنه جواب داد:
– «هیچ‌وقت آسون نبود.»
دیدگاه ها (۱۶)

جوری که ات تو پارت ۱۵۵ ماشین رو میروند

پارت ۱۵۶

جوری که ات تو پارت ۱۵۴ موتور میروند

ادامه ۱۵۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط